فایل متنی

3-وصیت

ای مردم، من در میان شما دو چیز گران‌بها بر جای می‌گذارم. گفتند: ای پیامبر خدا، آن دو چیست؟ فرمود: کتاب خدا و اهل‌بیت من. خدا به من خبر داده که آن دو مانند این دو انگشت سبابۀ من از هم جدا نمی‌شوند تا در حوض بر من وارد شوند. گفتم مانند این دو سبابه و نگفتم مانند این سبابه وسطی که یکی بر دیگری برتری داشته باشد.[1]

پیامبر برخاست درحالی‌که از ضعف نمی‌توانست به‌تنهایی بایستد؛ پس دست علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) و فضل‌بن‌عباس را گرفت و به آن‌ها تکیه داد، درحالی‌که پاهایش روی زمین کشیده می‌شد.[2] پس به مسجد رفت و دید ابوبکر در محراب است، پیامبر(ص) او را از محراب دور کرد. سپس پیامبر(ص) نماز را از ابتدا شروع کرد.[3]

آخرین خطبه‌ای که پیامبر(ص) برای ما پیش از وفاتش خواند، در حالی بود که به دو نفر تکیه داده بود، پس فرمود: ای مردم، من در میان شما دو چیز گران‌بها به‌جای می‌گذارم. پس ساکت شد. کسی برخاست و گفت: آن دو چیست؟ پیامبر(ص) ناراحت شد و فرمود: اگر نمی‌خواستم بگویم به شما خبرش را نمی‌دادم؛ یکی از دو به‌دست خداست و دیگری به‌دست شما، یکی قرآن و دیگری اهل‌بیت من.[4]

آماده‌سازی‌های پیامبر در موضوع جانشینی (ص) نباید به جماعتی از خواص تأثیرگذار محدود می‌شد. پس پیامبر(ص) باید مردمان، همان تازه‌مسلمانان را هم برای شنیدن فرمان خدا آماده می‌کرد. این شد که مردم را آرام‌آرام با محتوای دستور پروردگار آشنا کرد. ابتدا در خطبه‌ای، فرمود: «مرگ من نزدیک است، اما این دین همواره برقرار، و بر مخالفان خود پیروز خواهد بود و تا زمانی که در امت من جانشینانم هستند، هیچ مخالفی نمی‌تواند به آن آسیبی برساند. جانشینان من دوازده نفرند که همۀ آن‌ها…».[5]

سخن پیامبر(ص) به اینجا که رسید، همهمه و سروصدایی در میان مردم بلند شد؛ طوری که ادامه فرمایش پیامبر(ص) که فرموده بود: «همۀ آن دوازده نفر از بنی‌هاشم هستند»، شنیده نشد. یکی از راویان این حدیث می‌گوید: «وقتی سروصدا زیاد شد، صدای پیامبر(ص) را نشنیدم، پس از پدرم سؤال کردم که پیامبر(ص) چه گفت؟ پدرم گفت: پیامبر(ص) گفته آن دوازده خلیفه همه از قریش هستند!».[6]

شایان توجه است که چه قریش و چه بنی‌هاشم فرقی نمی‌کند؛ زیرا بنی‌هاشم نیز تیره‌ای از قریش است. مهم آن است که مخالفان امامت دوازده امامعلیهم السلام، هرگز نتوانسته‌اند دوازده مصداق برای کلام پیامبر(ص) پیدا کنند و این تنها شیعه است که دوازده مصداق آن را روشن کرده است. همچنین در کلامی دیگر پیامبر(ص) حتی نام این دوازده جانشین را نیز فرموده است:

جابر می‌گوید: از پیامبر(ص) درباره اولی‌الامر پرسیدم. پیامبر(ص) فرمود: آنان جانشینان من هستند؛ اولین ایشان علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) است، سپس حسن، پس حسین، پس علی‌بن‌الحسین، پس محمدبن‌علی که در تورات به باقر معروف است و تو او را خواهی دید و سلام مرا به او برسان. پس جعفربن‌محمد صادق، پس موسی‌بن‌جعفر، پس علی‌بن‌موسی، پس محمدبن‌علی، پس علی‌بن‌محمد، پس حسن‌بن‌علی و پس از او هم‌نام من، حجت خدا بر زمین، فرزند حسن‌بن‌علیعلیهم السلام است که شرق و غرب عالم به‌دست او فتح خواهد شد.[7]

پس علت همهمۀ مردم یا بهتر بگوییم منافقان چیست؟ پیامبر(ص) در ابتدای خطبه خود از نزدیک بودن رحلتش خبر می‌دهد. همین خبر کافی است تا منافقان بفهمند محتوای این خطبه درباره رهبری جامعه پس از پیامبر(ص) است. فهم این مطلب از محتوای  عباراتی که پیامبر(ص) به‌کار بردند، سخت و دشوار نبود. پس باید از این خطبه جلوگیری می‌کردند، تا بعدها بتوانند محتوای سخنان پیامبر(ص) را به میل خود تغییر دهند. کاری که اتفاقاً در همان مجلس انجام، و خلیفه‌های از بنی‌هاشم، به خلیفه‌های از قریش تبدیل شد. این تبدیل اگرچه به امامت امامان اهل‌بیتعلیهم السلام آسیبی وارد نمی‌کرد، اما راه را برای امامت و جانشینی غاصبانی از قریش هموار می‌کرد.

از همین اتفاق به‌خوبی می‌توان درک کرد که چرا پیامبر(ص) از تبلیغ غدیر، هراس داشت. همین اتفاق ممکن بود در غدیرخم هم بیفتد. تصور اینکه در جمعی صدهزارنفری، چندصد نفر صدا به اعتراض بلند کنند، دور از ذهن نیست؛ اما خداوند پس از این بود که وعدۀ حفاظت از پیامبر(ص) و دعوت او را داد، تا خاطر پیامبر(ص) آسوده شود.

سپس پیامبر(ص) گام دیگری به‌سوی هدف برداشت. مردم را در منا جمع کرد، خطبه‌ای طولانی خواند و در میان خطبه انگشت سبابۀ دست راست و چپش را کنار هم گذاشت و فرمود:

ای مردم، من در میان شما دو چیز گران‌بها بر جای می‌گذارم. گفتند: ای پیامبر خدا، آن دو چیست؟ فرمود: کتاب خدا و اهل‌بیت من. خدا به من خبر داده است که آن دو مانند این دو انگشت سبابۀ من از هم جدا نمی‌شوند تا در حوض بر من وارد شوند. گفتم مانند این دو سبابه و نگفتم مانند این سبابه وسطی که یکی بر دیگری برتری داشته باشد.

تمثیلی که پیامبر(ص) استفاده کرد، پیام روشنی داشت. پیامبر(ص) می‌دانست که جمعی از میان اصحاب او به‌زودی، با شعار «حَسْبُنا کِتابُ اللهِ»[8] بر گردۀ مردم سوار خواهند شد؛[9] شعاری که هدفش تنها خوانده شدن قرآن بود و نه حتی عمل کردن به آن. می‌دانست که این جماعت حتی کلام او را نیز نخواهند پذیرفت و همان‌ها که در حیات پیامبر(ص) مانع نگارش و تدوین حدیث پیامبر هستند،[10] به‌زودی به جنگ و ستیز با کلمات او خواهند رفت. پس با کنار هم گذاشتن قرآن و عترت و استفاده از دو انگشت همانند و هم‌اندازه، خواست جلوی این‌گونه سخنان را بگیرد.

همچنین جداناپذیری قرآن و عترت تا روز قیامت، دلیل دیگری بر ادامه یافتن امامت و جانشینی پیامبر(ص) تا قیامت است. هر زمانی که قرآن موجود است، باید امامی از عترت نیز وجود داشته باشد. و صد البته هرکه خواهان بهشت است باید در مسیر این هر دو حرکت کند. نمی‌توان و نباید قرآن را از عترت جدا دانست که عاقبت این اندیشه به فرمایش خود رسول خدا(ص) چیزی جز ضلالت و گمراهی نیست.

محتوای این خطبه از پُرتکرارترین خطبه‌های پیامبر(ص) است. مضمونی که بارها از پیامبر(ص) شنیده شده است. حتی در آخرین روزهای زندگانی پیامبر(ص)، که منافقان با دیدن بیماری ایشان فعالیت‌های خود را سرعت بخشیده بودند، پیامبر(ص) همین کلمات را در میان مردم تکرار می‌کند.

ماجرا از آنجا آغاز شد که پیامبر(ص) تعدادی از اصحاب را که منافقان در میان آنان بودند، مأمور کرد تا به سرکردگی اسامةبن‌زید، برای نبردی دور از مدینه آماده شوند. منافقان که نمی‌خواستند فرصت حضور در مدینه در این روزهای حساس را از دست بدهند، از فرمان پیامبر(ص) سرپیچی کردند. حتی پس از آنکه پیامبر(ص) مخالفانِ دستورش را لعن کرد هم حاضر به ترک مدینه و حضور در اردوی اسامه نشدند.

در همین روزها که بیماری پیامبر(ص) شدیدتر شده بود، در وقت نماز، یکی از زنان فرصت را غنیمت شمرد و پدرش را برای اقامۀ نماز به مسجد فرستاد. نمازی که اگر خوانده می‌شد، برای استفاده در روزهای پس از پیامبر(ص) بسیار به‌کار می‌آمد. ابن‌ابی‌الحدید به‌صراحت عایشه را مقصر نماز خواندن ابوبکر به‌جای پیامبر(ص) معرفی می‌کند، درحالی‌که دستور پیامبر نماز خواندن علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) به‌جای ایشان بود.

پس از آنکه پیامبر متوجه نماز خواندن شخصی در مسجد شد، درحالی‌که نمی‌توانست روی پا بایستد و دو دستش بر شانۀ امیرالمؤمنین(ع) و فضل‌بن‌عباس بود و پاهای مبارکش روی زمین کشیده می‌شد به مسجد آمد. وی را از محراب کنار کشید و درحالی‌که نشسته بود، امامت نماز را خود به عهده گرفت.

پس از آنکه نماز به پایان رسید با همان ضعف و با تکیه بر آن دو نفر بر منبر نشست. همگان حال پیامبر(ص) را می‌دیدند. به سختی سخن می‌راند، اما نباید اجازه می‌داد منافقان سوءاستفاده کنند. همان خطبۀ منا را یادآوری کرد و مردمان را به همراهی قرآن و عترت دستور داد؛ به‌روشنی فرمود: «اگر خواهان گمراه نشدن هستید باید به هر دو تمسک کنید».

سپس به کسانی که از  که از سپاه اسامه تخطی کرده بودند، رو کرد و آن‌ها را سرزنش نمود. این اتفاق و بر هم زدن نماز ، باعث شد که برخی مدتی تا آب‌ها از آسیاب بیفتد از مدینه خارج شوند و به باغی که در سنح داشت بروند.

همراهی مردم با قرآن و عترت و همراهی قرآن و عترت با یکدیگر را می‌توان از مهم‌ترین وصیت‌های پیامبر(ص) شمرد. وصیتی که تا روز قیامت می‌تواند ضامن هدایت بشر باشد. امام و جانشین پیامبر(ص) همان است که قرآن معرفی کرده و قرآن همان را می‌گوید که امام می‌فرماید و این دو همیشه با هم‌اند. پیامبر با این آماده‌سازی مردم، زمینۀ پیام بلند خود در غدیرخم را فراهم کرد…

[1] کتاب سلیم، ص۴١۴.

[2] مسند احمدبن‌علی، ج۶، ص٢٢٨.

[3] ارشاد، ج١، ص١٨٣.

[4] امالی مفید، ص١٣۵.

[5] مسند احمدبن‌حنبل، ج۵، ص٨٧.

[6] همان.

[7] بحار الانوار، ج٢٣، ص٢٨٩؛ کمال الدین، ص٢۵٣.

[8] صحیح بخاری، ج٧، ص٩.

[9] سنن ابی‌داوود، ج٢، ص٣٩٢.

[10] الاستیعاب، ج٣، ص٩۵٧.

3:وصیت

(تابلوی مِنا)

پیامبر(ص) آمادۀ سفر آخرت است. او به‌عنوان آخرین پیامبر و صاحب شریعت ابدی اسلام، ادامۀ راه مسلمانی را در همراهی با امیرالمؤمنین(ع) معرفی می‌کند و برای این کار از مِنا تا آخرین نماز جماعت در مدینه استفاده می‌نماید.
… پیامبر(ص) با خبر دادن از نزدیکی وفات خود، مردم را به حج آخرین فراخوان کرده و از فرصت حضور در حج استفاده می‌کند.
…پیامبر(ص) با استفاده از ظرفیت حج، در اجتماعی عظیم در مِنا همگان را به همراهی با ثقلین دستور می‌دهد؛ دستوری که در آخرین روزهای زندگانی پیامبر(ص) و این بار در مسجدالنبی تکرار شد؛ اما این بار در حال بیماری.
در هر دو خطبه، پیامبر(ص) تنها راه سعادت را همراهی با قرآن و عترت معرفی می‌کند: دو یادگار پیامبر(ص) که تا قیامت از یکدیگر جدا نمی‌شوند.