فایل متنی

-فرمان غدیر

هنگامی که پیامبر(ص) را به معراج آسمان‌ها بردند، وقتی به آسمان رسید، جبرئیل او را کنار نهری به‌نام نور برد. و آن نهر همان است که خدا در قرآن فرموده است: «خداوند تاریکی‌ها و نور را قرار داد». وقتی به آن نهر رسید، جبرئیل گفت: ای محمد، با برکتِ خدا عبور کن که خدا چشمت را نورانی کند. از این نهر کسی تاکنون عبور نکرده است، نه ملک مقربی و نه پیامبری. تنها من هر روز در آن غوطه‌ای می‌خورم و از آن خارج می‌شوم و بالهایم را تکان می‌دهم. خداوند از هر قطره‌ای که از بالم می‌چکد ملک مقربی می‌آفریند که دارای بیست هزار صورت و چهل هزار زبان است که هر زبانی به لغتی سخن می‌گوید. پیامبر(ص) از نهر گذشت تا به حجاب‌های پانصدگانه رسید که میان هرکدام پانصد سال فاصله بود. جبرئیل به پیامبر(ص) گفت: جلوتر برو. پیامبر(ص) جلو رفت و شنید که خداوند می‌فرماید: «من محمود هستم و تو محمد؛ نام تو را از اسم خودم گرفته‌ام. هرکه با تو باشد، با من است و هرکه از تو جدا شود عذابش می‌کنم. برو پیش بندگانم و آن‌ها را از کرامت من به خودت آگاه کن و بگو من هیچ پیامبری را مبعوث نکردم، مگر آنکه وزیری برایش قرار داده‌ام و بگو تو پیامبر منی و علی وزیر توست». پیامبر(ص) به زمین بازگشت، اما از خوف اینکه مردم او را متهم نکنند چیزی نگفت؛ چون هنوز مردم خوی جاهلیت را داشتند. شش روز از این قضیه گذشت و آیه بر پیامبر(ص) نازل شد: «شاید بعضی از آنچه را به توحی شده ترک کرده‌ای و سینه‌ات را در فشار قرار دادی». روز هشتم آیه نازل شد: «ای پیامبر آنچه بر تو نازل شد را به مردم ابلاغ کن…».[1]

فرمان ابلاغ ولایت امیرالمؤمنین(ع) در شرایطی خاص و مکانی ویژه به پیامبر(ص) داده شد. پیامبر(ص) که شاید برای آخرین بار به معراج رفته بود، همراه با جبرئیل به مکانی مختص به پروردگار رسید؛ مکانی که حتی جبرئیل هم اجازه ورود به آن را نداشت. مکانی، پس از نهر نور و پس از حجاب‌هایی طولانی.

دستور چنین بود: «ای محمد، هر پیامبری که مبعوث کرده‌ام، وزیری داشته است و من برای تو علی را به‌عنوان وزیر برگزیده‌ام».

پیامبر(ص) که در همۀ دوران رسالتش فرمان الاهی را بی‌کم‌وکاست و به‌موقع به مردم ابلاغ کرده بود، این بار نه بر خودش که برای مردم و انحرافی که می‌توانست دامن‌گیرشان شود، نگران بود. تأمل شش روزه پیامبر(ص)، نه برای سرپیچی از دستور خداوند که تنها برای بررسی شرایط خاص قومش و ابلاغ دستور به‌نحوی که تأثیر بگذارد، گذشت.

جامعۀ تحت فرمان پیامبر(ص)، همه مؤمن و شیفتۀ پیامبر(ص) نبودند. قرآن کریم این جامعه را شکل‌یافته از منافقان،[2] سست‌ایمان‌ها و آن‌ها که گوش‌به‌فرمان یهودند و کسانی که به کفر می‌شتابند،[3] معرفی می‌کند.

نمونۀ خوبی از مخالفت‌های جامعۀ نوپا و کاملاً تحت‌تأثیر منافقان و یهودیان را می‌توان در حوادث یک سال پیش از غدیر یافت؛ آنجا که در حوادث جنگ تبوک، آن‌قدر جامعه با دستورهای پیامبر(ص) در زبان و عمل مخالفت کرد، تا خداوند سورۀ توبه یا برائت را در مذمت رفتارهای مردم و سرپیچی‌هایشان از پیامبر(ص) نازل کرد.

جالب است که حتی پس از آن‌همه مذمت در سورۀ توبه، باز هم بیش از نیمی از سپاه شصت‌هزارنفرۀ پیامبر(ص)، از همراهی ایشان سرپیچی کردند و حاضر به جنگ نشدند.

از سویی حسادت زیاد به امیرالمؤمنین(ع) این نگرانی را تشدید می‌کرد. عده‌ای از جامعه که تاب برتری دادن‌های امیرالمؤمنین(ع) بر دیگران توسط پیامبر(ص) را نداشتند، از هر فرصتی استفاده می‌کردند که ضمن تخطئۀ حضرت، فضایل او را کوچک بشمارند. برای نمونه، پس از آنکه پیامبر(ص) به دستور خداوند، درِ خانه‌های رو به مسجد را بست، به‌جز درِ خانۀ علی(ع)، صدا به اعتراض بلند کردند. این اعتراض‌ها حتی پس از اشارۀ پیامبر(ص) مبنی بر اینکه درِ خانۀ علی(ع) به فرمان خدا باز گذاشته شده، پایان نیافت.[4]

رشادت امیرالمؤمنین(ع) در جنگ‌ها، اطاعتش از پیامبر(ص)، تسلطش بر قرآن و علاقۀ ویژۀ پیامبر(ص) به او، چیزی نبود که از دید مردم پنهان بوده باشد؛[5] اما همین مردم که یارای نزدیک شدن به فضایل او را نداشتند، نمی‌توانستند حسادت خود را پنهان کنند.[6]

از سوی دیگر پس از فتح مکه و پس از «سنة الوفود»[7] و مسلمان شدن جمعیت زیادی از ساکنان حجاز، این مشرکانِ زخم‌خورده از شمشیر علی(ع) که از آن پس تازه‌مسلمانان مدینه بودند، هرگز نتوانستند کینۀ خود از علی(ع) را پنهان کنند.[8]

بنابراین نگرانی پیامبر(ص) هرگز بیراه نبود. این مردمان نمی‌توانستند به‌سادگی تسلیم فرامین علی(ع) و جانشینی او شوند. اما فرمان خدا هم تخطی‌پذیر نیست. پیامبر(ص) در پی چاره‌ای بود که وحی تازه‌ای رسید: «آیا ترک برخی از آنچه به توحی شده، سینه‌ات را تنگ کرده است؟» و دو روز بعد وحی تسلی‌بخش از راه رسید: «آنچه را درباره علی به تو فرمان داده شده ابلاغ کن، اگر چنین نکنی رسالت خدا را انجام نداده‌ای و خدا تو را از مردم حفظ خواهد کرد».

فرمان در معراج صادر شد و در زمین پیامبر(ص) را آرامش بخشیدند. آنچه پیامبر(ص) می‌اندیشید، درست بود. این مردمان، حتی خود پیامبر(ص) را نیز تحمل نمی‌کردند و هرجا می‌توانستند از او سرپیچی می‌کردند. کار به جایی رسیده بود که خداوند باید آداب مراوده با پیامبر(ص) را نیز وحی می‌کرد تا مگر مردم حرمت پیامبر(ص) را نگه دارند.

پس از نزول این آیه بود که پیامبر(ص) دانست اگرچه تمام آنچه اندیشیده درست است، خداوند اراده کرده تا پیام به همگان برسد و منافقان نتوانند مانع نشر این پیام شوند.

پیامبر(ص) با عزمی راسخ‌تر از همیشه راهی «برکۀ خم» شد. فرمان داد تا همه در آن مکان جمع شوند، حتی اهل مکه…

 

 

 

 

[1] امالی صدوق، ص٣۵۴؛ بحار الانوار، ج٣٧، ص١١٠.

[2]> وَ مِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلى‏ عَذابٍ عَظيمٍ< (سورۀ توبه، آیۀ ١٠١)‏

[3] >يا أَيُّهَا الرَّسُولُ لا يَحْزُنْكَ الَّذينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذينَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذينَ هادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتيتُمْ هذا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَ مَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً أُولئِكَ الَّذينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظيمٌ<‏ (سورۀ مائده، آیۀ ۴١)

[4] المستدرک علی الصحیحین، ج٣، ص١٢۵.

[5] معانی الاخبار، ص٣۵۵.

[6] >أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظيماً< (سورۀ نسا، آیۀ ۵۴)

[7] سال نهم هجری که در آن افراد زیادی از سراسر حجاز به مدینه آمده و اظهار اسلام کردند.

[8] الایضاح، ص۴۵۴.

1: فرمان غدیر

(تابلوی معراج)

… و غدیر همان فرمان مهمی است که در دست نایافتنی‌ترین مکان (آنجا که حتی ملک مقرب الاهی را بدان راهی نیست) صادر شد و هم‌پای رسالت خاتم‌النبیین(ص) به‌شمار می‌رود.
… آخرین باری که پیامبر(ص) به آسمان‌ها شرافت بخشید و پا به سفر معراج گذاشت، در مکانی مختص به رب‌العالمین که حتی جبرئیل اجازه ورود به آن را نداشت، خدای متعال بی‌پرده، فرمان تبلیغ غدیر را ابلاغ فرمود و آن را هم‌طراز رسالت پیامبر(ص) قرار داد. همچنین پیامبر(ص) را که می‌دانست منافقان برای بر هم زدن پیام غدیر برنامه‌ها دارند، تسلی و به او اطمینان‌خاطر داد.